اطلاعات عمومی

اطلاعات عمومی و متفرقه

آمده امممم

بالاخره آمدم خوابگاه کیانوری. همچون مادربزرگ این خوابگاه! یک سری چیزها عوض شده مثلا نحوه اتصال به اینترنت. یک اتاق به من دادند پنجره را که باز می کردم کولر عظیم الجثه بود. تصور کردم روشن شود .... در یخچال را باز کردم بوی تعفن می آمد و یخچال انگار تمام درونش زنگ زده بود. ناظر همراه من بود اتاق خیلی کثیف بود. در یخچال رو بستم. ناظر گفت چقدر کثیفه یه بار دیگه باز کن باز کردم دیدم آنچه که من زنگار روی یخچال تصور می کردم سوسک های ریز بود که تمام سطحش رو پوشونده
+ نوشته شده در چهارشنبه 1 تير 1401ساعت 16:09 توسط علی فرهادی |